از آنجایی که من سعی میکنم بیشتر از یک نفر باشم و مراقب وقت و انرژی شما و همینطور این که میدانم بسیاری از شما عزیزان به من لطف و اعتماد دارید با نگرانی باید مطلبی را در مورد «توشه مغز» بگویم. توشه مغز گزارشی ماهانه از خوراک ذهنی من است.
وقتی از توشه مغز حرف میزنم، ممکن است این برداشت ایجاد شود که که لابد هر چیزی که در لیست من میبینند، یک جور پیشنهاد من برای آنهاست. یعنی اگر من کتابی خواندهام یا در دورهای شرکت کردهام، حتماً میخواهم به شما هم توصیه کنم که همین کار را انجام دهید. اما حقیقت این است که توشه من، پیشنهاد من نیست.توشه من، پیشنهاد من نیست!
من «توشه مغز» را مثل یک دفترچهی یادداشت عمومی میبینم؛ جایی که صرفاً ثبت میکنم این ماه چه خوراکی به ذهنم دادهام. بیشتر بهانهای برای تعهد خودم به مکتوب کردن یادگیری (و البته شاید افزایش مقدار آن) این میتواند کتابی باشد که شاید هیچوقت دوباره سراغش نروم و بگویم عجب آشغالی بود! اما سه جمله به درد بخور از آن برداشت کردم یا پادکستی که فقط یک جملهی بیربطش برایم جرقهای ایجاد کرده که آن را برای شما نوشتم و هیچ چیز دیگرش مفید نبود، یا حتی گفتوگویی با دوستی که باعث شده که به یک موضوع بسیار بدیهی فقط از یک زاویه دیگر نگاه کنم همین! هیچ تضمینی وجود ندارد که آن کتاب یا آن دوره برای شما هم ارزشمند باشد و حتی شاید جدا پیشنهاد کنم که آن را نخوانید. البته از آنجایی که کار من در اینجا نقد کتاب نیست حتی اگر کتابی بسیار سطحی و بیهوده باشد (و به هر دلیلی مجبور به خواندن آن باشم) بازهم نقد جدی از آن نخواهم کرد.
شاید باورتان نشود اما همین الان دوست دارم بگویم که فلان کتاب واقعا زباله است اما خب هدف من چیز دیگری است!
یادم هست یک بار کتابی خواندم که برای من فقط یک ایدهی کوچک داشت، اما همان ایده مسیر یک پروژهی مهم را تغییر داد. در مقابل، کتاب دیگری که همه تعریفش را میکردند، برای من هیچ اثری نداشت جز اینکه بفهمم سلیقه و نیاز من با بقیه فرق دارد. حالا تصور کنید اگر من هر کدام از اینها را به شما «پیشنهاد» میکردم، چه باری از انتظار و قضاوت روی شانههای من و شما میافتاد.
اینجا قرار نیست بگویم «این بهترین کتابی بود که خواندم» یا «این دوره از همه بهتر بود». من نقد نمینویسم، مقایسه نمیکنم و نسخه هم نمیپیچم. فقط گزارشی است از آنچه به مغزم خوراندهام؛ چه خوشمزه، چه بیمزه، چه ارزشمند، چه وقتتلفکن. درست مثل وقتی که لیست غذایی یک روز کسی را میبینید: صبحانه چه خورده، ناهار چه، شام چه. هیچکس با دیدن آن لیست قرار نیست دقیقاً همان غذاها را سفارش دهد.
پس «توشه مغز» یک جور شفافیت است، نه توصیهنامه. من به شما نشان میدهم ذهنم درگیر چه چیزهایی بوده، چه کلماتی را یاد گرفتهام، چه آدمهایی را دیدهام، یا کجاها سفر کردهام. شاید برایتان الهامبخش باشد، شاید هم نه. و این کاملاً طبیعی است. البته کاملا طبیعی است که برخی از عناوین برایتان جالب باشد و پس از بررسی اولیه به این جمع بندی برسید که مناسب شما خواهد بود در این صورت که خوش به حال هر دو ما! کیف میکنم!
جمع بندی حرفهایم این است که توشه مغز یک فهرست خرید یا لیست کتابهای پیشنهادی نیست. پیشنهاد واقعیام این است که شما هم توشهی مغز خودتان را بنویسید. ببینید در یک ماه گذشته چه چیزهایی وارد ذهنتان کردهاید. همین ثبت ساده میتواند شما را متوجه کند که چقدر آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب میکنید.
بیشتر از یک نفر باشید